آدمی که به موقعیت، شخصیت میدهد
چیزهایی هستند که دنیای ما را میسازند. عینکی میشوند که زندگی را از آن لنز میبینیم. مثل ضربالمثلها، شعرها، بعضی خاطرهها یا مثلاً شخصیتهای فیلمهای محبوب یا داستان قهرمانهای تاریخی که دوست داریم. یکی از اینها، «جملهها» هستند. هر کس احتمالاً جملههایی دارد که گوشهای از زندگیاش را ساختهاند. برای من، یکی از این جملهها، یک جمله عربی مشهور بوده: «شرف المکان بالمکین». یعنی ارزش یک مکان، به کسی است که در آن مکان است. فراوان آدمهایی دیدهام که میخواستهاند به پستی برسند، تا مهم شوند. به خانهای در بالای شهر. به شهرتی چشمگیر. به موقعیت و منزلتی خاص. استاد دانشگاه تهران، وزیر فلان، مدیر کل بهمان، هنرمند امضابده. به هر قیمتی شده، درست یا نادرست، میخواستهاند به آن موقعیت برسند تا «چیزی» باشند. اما این موقعیتها، واقعاً به آدمیزاد کیفیت وجودی نداده. حتی فکر میکنم که خودشان از درون، میدانستهاند که احترامی که کسب کردهاند، مال آنها نیست. مال لباسی است که پوشیدهاند. صندلی است که روی آن نشستهاند. و این حفرهای بزرگ و ترسی بزرگتر در آنها میسازد. ترس از دست دادن. هراس از فراموشی. اما آدمهایی هستند که خودشان به یک موقعیت، شخصیت میدهند. به یک شغل، به یک نوع پوشش، به یک لهجه، به یک کار ساده، به یک نام. آدمهایی که دارند زندهگیشان را میکنند. مسیرشان را میروند. به آرامی. و با کیفیت. هر جا که باشند. شرف المکان، بالمکین. موقعیت، معجزه نمیکند.
مهدی سلیمانیه
- ۱ نظر
- ۱۳ شهریور ۰۴ ، ۰۹:۰۶