حق و انتخابات
در مشروطه انسان ایرانی از مدارِ تکلیف خارج شد و نسبت خود را با حاکم در موقف «حق» تعریف کرد؛ به همین دلیل اغلب با حاکمیّت دچار چالش است. چرا که حاکمیّت انسان مکلف را نه تنها بر انسان مُحق مقدم میدارد بلکه او را سوگلی خود میپندارد. گاهی این چالشها در حد گلایه و قهر و اعتراض بروز کرده و گاه تشدید شده و به گسست و انقلاب انجامیده. در این صد و اندی سال حاکمان مکلفپسند ایرانی فقط در وضعیّت استثنایی مثل انقلاب صدای انسان مُحق را میشنود. بعد از انقلاب اسلامی «انتخابات» تنها نهادی است که شرایطِ استنثایی را به رسمیت میشناسد و به مردم ندا میدهد که صدایتان شنیده میشود و خیلی وقتها جایگزین و جانشین انقلاب و گسست میشود و گاهی شکافها را ترمیم میکند. بنابراین من وظیفهی انسان ایرانی میدانم در هر شرایطی شده ولو با رای سفید_باطل، «صندوق انتخابات» را در دستان خود محکم نگهدارد، اگرچه میدانم این صندوق در معرض رخنه قرار گرفته است. من اکنون نگران آنم با پشت کردن به صندوق، بیتدبیریهای داخلی و دخالتهای خارجی تابوت را جایگزین کنند. نکته دیگر اینکه «رای» را نباید نادیده گرفت چه بسا قدرت و تاثیر رای باطله در صندوق رخنهدار، وضعیت را استثناییتر و گوشها را تیز بکند و از اعتراض و شورش در خیابان موثرتر باشد.
ابراهیم اکبری دیزگاه