رمان مست جنگ یورش سرد
اخیرا این رمانِ خوش خوان و جالب را خواندم. داستانِ حمله ی مغولان به ایران و مقاومت سلطان جوانِ خوارزمشاهی، جلال الدین محمد. سلطانِ خام و عیاش و بدمستی که نیروی عشق او را به دفاع و شمشیرزنی و دوری از باده و میگساری میکشاند. قبلا هم اشاره کرده بودم که خاصیت رمان این است که زوایای روحی و درونی افراد و سیر تحول و رشد و سقوط آنها را خوب بازنمایی و روایت میکند. در این کتاب شخصیت های تاریخی مثل جلال الدین خوارزمشاه، حسامِ کاتب، ریحانه ی کنیز، ملکشاه، آلپتکین ِ غلام، فدایی اسماعیلی، مامور خلیفه و حتی خواجه نصیرالدین طوسی که اواخر کتاب سر و کله اش پیدا میشود؛ انگار آیینه ای تاریخی هستند از خودِ ماها با همان روحیات و جاه طلبی ها و خام اندیشی ها و عصیان ها و.... رمان های تاریخی معمولا طرفداران و خوانندگان بیشتری دارند. شاید چون روایتی از وقایع حقیقی هستند تا تخیلی. کتاب را انتشارات کتابستان چاپ کرده است.
ممنونم از معرفی این کتاب چون به واسطه یک سریال به نام جلالدین به شخصیت جالب و کاریزمای جلال الدین بسیار علاقه مند شدم. کاش این سریال در کشور خودمان و بر مبنای واقعیت ها ساخته و تولید می شد و اجازه دزدیدن و غصب شخصیت های تاریخیمان را به دیگران نمی دادیم و با همین سریال ها می توانستیم تو گستره فرهنگی همین کشورهای فارسی زبان اطراف حسابی نفوذ معنوی کسب کنیم افسوس که قافیه را به اغیار واگذار کردیم.
این کتاب رفت تو لیست خریدم ... باز هم ممنون.