ما و چالش کشندهی زندگی اداری مدرن
ما و چالش کشندهی زندگی اداری مدرن
تأملی بر زمان و زندهگی
۱- لااقل بخشی از زندگی ما به «اداره» گره خورده است، حتی اگر کارمند نباشیم. زندگی مدرن از سنخ سبک شرکتها و ادارههاست. «زندگی اداری» ما را درگیر کرده است و «نظم» خاصی را به ما حکم میکند؛ میکِشد و میکُشد! اغلب ما فرزندی در مدرسه داریم یا خود دانشجوییم، اعضایی از خانواده در اداره شاغلاند، برای امور اداری و مالی به خدمات ادارات و بانکها وابستهایم و میخواهیم از مترو استفاده کنیم و هر یک از اینها نظم خاصی دارند، یعنی از ساعت مشخصی تا ساعت مشخصی فعالاند و لاغیر. پس ما هم باید خودمان را و زندگیمان را با آن همآهنگ کنیم.
۲- تا جایی که این نظم روتین است، مشکل ظاهری خاصی پیش نمیآید؛ لازم است هماهنگ باشیم و تربیت ناشی از این نظم را بپذیریم. کمی زودتر یا دیرتر را به عنوان اقتضای این زندگی میپذیریم. مشکل اصلی آنجاست که این نظم، با «طبیعت» و «سبکی از زندگی» ناهمخوان است یا ناهمخوان میشود؛ ناهمخوانی با طلوع و غروب آفتاب تا تغییر فصول و حال طبیعت (سرما و گرما و بارندگی و ...) و ناهمخوان بودن با اصول سبک زندگی ما مثل خانوادهمحوری یا مناسک دینی (اوقات نماز).
۳- چهبسا دولت تصمیم میگیرد که موقتاً تعطیل کنیم، زودتر بیاییم و برویم. اما حواسمان نیست که با یک سیستم مواجهیم. دستکاری هر بخش، بخشهای دیگری را به هم میریزد. پاسخگویی، کارآمدی و بهرهوری و خدمترسانی دچار اختلال میشود و ... . نکته اما فقط این نیست؛ این نظم چیزهای دیگری را از اساس به هم ریخته است. مثالی را در نظر بگیریم: مادر شاغل هر روز باید خودش را در ساعت مشخص به اداره برساند و قریب به ۸ ساعت سر کار باشد. کودکش را چه کند؟ ناگزیر باید به کودکستان بسپارد. از چه ساعتی؟ پیش از ساعت موظفی حضور در محل کار! اگر ساعت کاری به دلایلی مثل مدیریت مصرف برق و گرما و ... تغییر کند، مادر باید خودش را این نظم جدید هماهنگ کند و کودک هم. اداره و وظایف او در آن تا کجا چنین شرایط و اقتضایی را بر میتابد؟ مادر و کودک و پدر فرصتی برای «زندهگی» دارند؟ خانواده و روش زندگی دینی چه میشود؟ اینها پرسشهایی است که این نظم روتین بدان التفات ندارد.
۴- در دوره گذار، اندیشیدن به تمهیداتی مثل «شناور شدن ساعت حضور مادران شاغل، تسهیل دورکاری، الکترونیکیسازی و ۷۲۴ شدن خدمات اداری» میتواند بخشی از دشواریها و رنجهای این سبک را کاهش دهد و حتماً هم باید چنین کرد، اما چنین راهکارهایی در اجرایی شدن با چالش جدی مواجه است و ضمن اینکه ریشهای مسئله را حل نمیکند. «زمان» و «نظم» حاکم شده بر زندگی ما، نظم طبیعی و فطری زندگی ما را به هم میریزد. باید طرحی نو در انداخت و اساسیتر به زندگی مدرن و اقتضائاتش فکر کرد.
مجتبی همتی فر