پسر تو کی بررگ شدی؟
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۳۰ ق.ظ
این زمان این شب و روز و سرمایه ی عمر عجب دارد از کف می رود و بیخبریم! به نظرم بیش از یکی دو سال نشود که نوجوانی با دوستانش، روبروی خانه ی ما روی سکوی مسجد با گوشی هایشان ور میرفتند و بازی میکردند. چند هفته پیش در مسجد دیدمش. ریشی و یقه ای و هیبتی هیأتی و بسیجی. گفتمش: تو کِی بزرگ شدی پسر؟ خندید.
امشب یکی از رفقای قدیمیِ ساکن فردیس را دیدم. در حیاط مسجد خوش و بش کردیم. گفتمش: رفتی سرِ خونه و زندگی؟ خندید و درآمد که: حاجی پسرم کلاسِ پنجمه!!
بابا این عُمر کِی رفت و کجا شد اصلا که من نفهمیدم!!