حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۵۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن مجیدیان» ثبت شده است

اساتید در میدان

شنبه, ۴ تیر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۷ ق.ظ

بسم الله

آن روز که استاد خوبم شیخ محمود ابوالقاسمی به جمع فعالان تربیتی استان البرز آمده بود گلایه کردم که شما اساتید ما را ول کرده اید به امان خدا!

اساتید و بزرگان چسبیده اند به حجره و حلقه ی اختصاصی خودشان و محدود شده اند به کلاس ها و وبینارها و اندیشکده ها و مربیان مسدان را فراموش کرده اند و پاک از یاد برده اند. پس خروجی و خمس این همه دانش و فضل شما کی و کجاست؟ اینها که در خط مقدم فرهنگ و تربیت، مواجه ی مستقیم با خلق الله دارند، محتاج نظر و عنایت اساتید و راهبران فرهنگی هستند.امیدوارم قبل از اینکه دیر شود و از دست بروید و ما هم به فنا برویم و... دریابید میدان را آقایان اساتید!

  • حسن مجیدیان

کتاب هنر اهل بیت ع

پنجشنبه, ۲ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۴۵ ق.ظ

 

 

اگر دوست داشتید که به این نسل، خصوصا نوجوان ها بگویید که شهدا چه باورهایی داشتند و در ذهن و دلشان چه می گذشت و برای چه جنگیدند و اساسا چه تیپ آدم هایی بودند و...به نظرم این کتاب جواب های خوبی داشته باشد. سال ۹۰ این کتاب را خواندم اما حالا هم مطالبش برایم تازه است و از بسیاری از کتاب های این حوزه، بهتر و جاندارتر است.
کتاب را نشر شهید کاظمی تجدید چاپ کرده
#معرفی_کتاب
#شهدا
#کتاب_هنر_اهل_بیت

  • حسن مجیدیان

خاطرات شهید محسن سیفی

دوشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۵۴ ق.ظ

خدا نکند که برای کتاب شهید محسن سیفی عزیز بی خیال و خسته باشم. ان شالله بزودی و دوباره دنبال خاطرات خوب آن شهید کم سن و سال اما به معشوق رسیده و واصل شده،خواهم بود.

خدایا توفیق از توست

 

  • حسن مجیدیان

کتاب رفیق اعلی

سه شنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۵۴ ق.ظ

 

کتاب را که مرور کنید یاد «سرگشته ی راه حق» که وصف حال فرانسوای اسیزی است می افتید. از نیکوس گازانتزاکیس. این کتاب هم مایه هایی از اغراق های مسیحی وار دارد، اما خواندنی و لطیف است و دیدگاه و نظرگاهش به پدیده ها به انسان به زن به حیوانات به زندگی در نوع خود جالب است. ما مسلمان ها هم بد نیست این روایت ها را بخوانیم و فهم کنیم!
کریستین بوبن کتاب را خلاصه و جمع و جور تمامش کرده. بهمراه نیایش های قدیس فرانچسکو. نشر نو چاپش کرده. ترجمه را پیروز سیار، زحمتش را کشیده.

#معرفی_کتاب
#رفیق_اعلی
#کریستین_بوبن
#قدیس_فرانچسکو

  • حسن مجیدیان

کتاب جاده یوتیوب

سه شنبه, ۱۰ خرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۵۱ ق.ظ

سفرنامه ی خوبی است به سوریه. محمدعلی جعفری به دنبال خاطرات شهید محمدخانی با رفیقش به سوریه می روند تا نشانی و ردی از خاطرات و فعالیت های حاج عمار بگیرند. کتاب کوتاه و شیرین است و حال و هوای بچه های رزمنده را خوب بازنمایی کرده است.
نشر معارف چاپش کرده...
#معرفی_کتاب
#محمد_علی_جعفری
#کتاب_جاده_یوتیوپ

 

  • حسن مجیدیان

روز ولادت شهید محمد عبدی

سه شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۸:۱۹ ق.ظ

 

هوالشهید
در روز ولادت شهید محمد عبدی یادی دوباره از او میکنم که با آتش درون پیوسته در تب و تابِ تربیت بچه های مردم و در سودای سوختن و رفتن بود. جوان یگانه ای که در حیات دنیایی ِ کوتاهش، بارِ درد این و آن روی دوشش بود و حالا هم که در جوارِ رفیق اعلی است، یاور و دستگیرِ دوستان و عاشقان است. اگر بود، الان عاقله مردِ پخته ای بود که همچنان مربی و معلمِ سنجیده و بدردبخوری می شد برای ما سرگشته ها...
تولدت مبارک آقای همواره معلم. آقای همیشه مربی. یادت باطراوت و زنده است.
 

  • حسن مجیدیان

همیشه مربی در نمایشگاه کتاب

دوشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۳:۳۲ ب.ظ

سلام

کتاب شهید محمد عبدی  همیشه مربی رو از غرفه ی نشر شهید کاظمی میتونید تهیه کنید. راهرو 15 غرفه ی شماره ی 2

 

  • حسن مجیدیان

حب خدا

دوشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۲:۳۸ ب.ظ

  • حسن مجیدیان

نوه چنگیزخان و تشیع

دوشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۱، ۰۳:۲۶ ب.ظ

نوه چنگیزخان مغول چگونه شیعه شد؟

 

 نوۀ چنگیزخان مغول چگونه شیعه شد؟
 
روزی سلطان محمّد خدابنده بر همسر خود خشم گرفت و در یک جلسه او را سه طلاقه کرد؛ ولی به دلیل علاقۀ بسیاری که به وی داشت, خیلی زود از کردارِ خویش پشیمان شد و به همین خاطر عالمان سنی را دعوت نمود و از آنان مشورت خواست. آنها گفتند: هیچ راهی وجود ندارد، مگر این که نخست فرد محلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند, سپس مجدداً سلطان میتواند با او ازدواج کند. 
سلطان گفت: برای من پذیرشِ این امر، بسیار سخت است. آیا راه دیگری وجود ندارد؟ شما علما در بسیاری از مسائل با یکدیگر اختلافِ نظر دارید , فقط در همین یک مسئله همه باهم اتفاق نظر دارید؟! گفتند : بله.
در این هنگام یکی از مشاوران اجازۀ سخن خواست و اظهار داشت:  
جناب سلطان! در شهر علامه ای زندگی میکند که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است او را نیز احضار نموده و نظر او را جویا شوید.(منظورِ وی، علامه حلی بود.)
 
عالمان سنی بر آشفتند و گفتند: آن عالم، رافضی مذهب بوده و رافضیان, افرادی کم عقل و بی خِرَد میباشند و اصلا در شأنِ سلطان نیست که چنین فردی را به حضور بپذیرد.
سلطان گفت: به هر حال دیدن او خالی از فایده نیست و دستور داد علامه حلی را در محضر او احضار نمایند. 
وقتی علامه وارد مجلس سلطان محمّد خدابنده شد, علمای مذاهب چهارگانه ی اهل سنت نیز در آن جلسه حاضر بودند. 
علامه بدون هیچ ترس و واهمه ای نعلینِ (کفش) 
خود را به دست گرفت و خطاب به همۀ حاضران سلام کرد و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت و در کنار او نشست. عالمان سنی رو به سلطان کرده و گفتند :  
دیدید؟ ما نگفتیم شیعیان, افرادی سبک سر و بی عقل میباشند؟! سلطان گفت: او عالِم است. 
دربارۀ رفتار او از خودش سؤال کنید. آنها به علامه گفتند: چرا به سلطان سجده نکردی و آداب تشریفاتِ حضور را به جا نیاوردی؟ علامه گفت: رسولِ خدا از هر سلطانی برتر و بالاتر بود و کسی بر او سجده نکرد، بلکه فقط به آن حضرت سلام میکردند و خدای تعالی نیز فرموده است : 
 
(چون داخل خانه ای شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند مبارک و پاک است.)
 
از سوی دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است. 
پرسیدند: چرا جسارت کردی و کنار سلطان نشستی؟ علامه پاسخ داد: چون جای دیگری برای  
نشستن نبود و از طرفی سلطان و غیرسلطان با یکدیگر مساوی اند و این جسارت به محضر سلطان نیست. پرسیدند: چرا کفش های خود را به داخل مجلس آوردی؟ آیا هیچ آدم عاقلی در محضرِ سلطان و چنین مجلسی این گونه رفتار میکند؟علامه گفت: ترسیدم حَنَفی ها کفش هایم را بدزدند همانگونه که ابوحنیفه، نعلینِ رسول اکرم را دزدید. علمای حنفیِ حاضر در آن مجلس برآشفتند و فریاد زدند : چرا دروغ میگویی؟ این تهمت است. ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر کجا؟ ابوحنیفه صد سال پس از پیامبر تازه به دنیا آمد. علامه گفت: ببخشید اشتباه از من بود. 
احتمالا شافعی , نعلینِ پیامبر را سرقت کرده است. این بار صدای شافعی ها درآمد که شافعی در روز مرگِ ابوحنیفه و دویست سال پس از شهادت پیامبر دیده به جهان گشوده است
علامه گفت: چه میدانم! شاید کار مالِک بوده است. *علمای مالکی هم مثل حنفی ها و شافعی ها و به همان شیوه اعتراض کردند.
 علامه گفت:  
پس فقط احمد بن حنبل میماند.قطعا سارق احمد بن حَنبل است. حنبلی ها هم برآشفتند و به اعتراض و انکار پرداختند. 
 *در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و گفت : جناب سلطان! ملاحظه کردید که اینان اقرار کردند هیچ یک از رؤسای این مذاهبِ چهارگانۀ اهل سنت در زمان حیات رسول خدا حاضر نبوده اند و حتی صحابۀ آن حضرت را هم ندیده اند...

سلطان گفت: آیا این حرف صحیح است؟ عالمان سنی گفتند: بله هیچ یک از این چهار نفری (که رئیس مذاهب اهل سنت میباشند), رسول خدا و صحابۀ آن حضرت را درک نکرده اند. *آنگاه علامه گفت : ولی ما شیعیان , پیرو آن آقایی هستیم که به منزلۀ نَفس و جانِ رسول خدا بود و از کودکی در دامان پیامبر پرورش یافت و بارها و بارها از سوی آن حضرت به عنوان وصی و جانشین رسول خدا معرفی شد. 
سلطان که متوجه حقانیت مذهب شیعه شده بود  
پرسید: نظر شیعه دربارۀ این طلاق چیست؟ علامه پرسدید: آیا جنابعالی طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفرِ عادل , جاری نموده اید؟ سلطان گفت: نه! علامه گفت:  
در این صورت طلاق باطل میباشد چون فاقد شرایط صحت است. *آنگاه سلطان محمّد خدابنده به دست علامه شیعه شد و به حاکمان شهرهای تحت فرمانش نامه نوشت که از این پس با نام ائمۀ دوازدهگانه ی شیعه خطبه بخوانند و به نام ائمە ی اطهار , سکه ضرب کنند و نام آنان را بر در و دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حک نمایند.

 پیرامون غدیر_دکتر علی هراتیان

  • حسن مجیدیان

کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است

شنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۱، ۰۹:۰۱ ق.ظ

از آن خواندنی هاست!
گاهی عمیقا آرزو میکنم مادرها و دخترهای این دوره و زمانه، کتاب هایی که از زبان مادران شهدا، تقریر شده را بخوانند. چه ضرری دارد حداقل این یکی را بخوانند؟
خانم فروغ منهی، مادر شهیدان داود، رسول و علیرضا خالقی پور از آن مادرهای ناب و قهرمان است که ایران ما و تک تک ماها سخت به او مدیونیم...
به قدری کتاب شیرین و گویا و عمیق است که ارزش دارد آدم آن را دو سه بار مرور کند. حتما بخوانیدش. جهان ِ دیگری به روی شما باز خواهد شد. دنیایی فراتر از دنیای لوس و بی معنیِ ما.
کتاب را انتشارات شهید کاظمی به قلم خانم زینب عرفانیان چاپ کرده است.
#معرفی_کتاب
#انتشارات_شهید_کاظمی
#زینب_عرفانیان
#کتاب_درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است

 

  • حسن مجیدیان