حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۱۹۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی کتاب» ثبت شده است

پدر سرگی

چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۱۸ ق.ظ

 

 

لابد می دانید که تالستوی را پیامبرِ نویسندگان نام نهاده اند. دو کتاب بزرگ و شاهکار او " جنگ و صلح" و "آناکارنینا" بسیار خواندنی هستند. اما او کتاب های مختصر و داستان های جمع و جور هم کم ننوشته. "پدر سرگی"، داستان افسر جوان و رعنا و زیبایی است که وقتی متوجه می‌شود نامزدش قبلا معشوقه ی تزار بوده؛ به یکباره دست از همه چیز می‌شوید و در صومعه معتکف می‌شود و به لباس کشیش ها در می‌آید. او در این راه آن قدر پیش می‌رود که قدیسی نامی می‌شود و حتی مریضان به دعای او شفا می‌گیرند. با آن همه مقام اما او در مواجهه با دختر جوانی که برای تبرک و شفاگیری و دعا نزد او آمده؛ متوجه درون خود و رسوبات گناه و هوس و بی ایمانی در خودش می‌شود و شبانه صومعه را ترک می‌کند و .... فکر کنید طرف در اوج مقام معنوی خودش، متوجه اختلال و بی ایمانی در دین خود می‌شود. ما چگونه ایم؟ ماها که پاک مختل و معیوبیم. در این داستان ها و سرنوشت ها آدم خودش را انگار دارد مطالعه و بازخوانی می‌کند. خدایا از این صومعه ی آلوده ی بی ایمانمان به کجا فرار کنیم؟

  • حسن مجیدیان

سرزمین نوچ

چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۱۵ ق.ظ

 

کتاب جالبی راجع به پدیده ی مهاجرت. زوج جوانی به نام های آرش و صنم که برای زندگی بهتر و رفاه و آسایش و آرامش و...مهاجرت می‌کنند به آمریکا. به ایالت دالاس. با شوق و ذوق آن جا، جاگیر و مشغول کار و درآمد و دسترسی به رویاهایشان می‌شوند و با دوستان ایرانی بُر می‌خورند و حسابی شبیه آمریکایی جماعت می‌شوند. اما آرش به ناگهان مریضیِ ناشناخته ای می‌گیرد و مجبور می‌شود برای مداوا برگردد ایران. صنم با او همراهی نمی‌کند. آرش دوباره به آمریکا برمی‌گردد و این بار متوجه می‌شود که صنم.... داستان جالبی است. برای فهم پدیده ی مهاجرت، داده ها و سوالات و دیالوگ ها و نشانه های خوبی دارد. کتاب آن همه خوب بوده که جایزه ادبی جلال آل‌ احمد را هم در یکی از سالها برده است. کتاب آدم را به فکر می اندازد که زندگی چیست اصلا؟ آرامش و آسایش کجاست؟ چرا باید برویم؟ چرا بعضی ها از وطن میروند؟ مملکت و وطن چی دارد برای ماندن و چه ندارد برای نماندن؟ حالِ خوب کجاست؟ بهرحال نیمچه ی فلسفه‌ ای بر کتاب حاکم است. در کل خواندنی و دلپذیر است.

  • حسن مجیدیان

چابکسوار

چهارشنبه, ۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۱۳ ق.ظ

 

در دهه ی اول محرم این کتاب را خواندم. داستان زندگی و قیام جناب مختار به زبان ساده و داستانی. مناسب نوجوانان هم هست. البته اگر سریال مختارنامه را دیده باشید شاید بی نیاز از مرور چنین کتابی باشید. اما سریال جای خود و کتاب هم جای خود. داستان کتاب را خودتان می‌دانید دیگر. پر از درس و عبرت و تلخی و غمِ مظلومیت اباعبدالله علیه السلام و...

  • حسن مجیدیان

وسوسه های ناتمام

يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۳، ۱۱:۲۴ ق.ظ

 

 

به دوستان خوب نوجوانم در ایام محرم این کتاب جمع و جور را معرفی میکنم. داستان جوانی کوفی به نام ایوب که عاشق دختر یکی از امرای لشکر کوفه می‌شود و برای رسیدن به عشقش مجبور می‌شود با لشکر حُر به کربلا برود. پدر ایوب اما در لشکر اباعبدالله است و این دو باهم برخورد می‌کنند و...

این کتاب نشان می‌دهد که رفیق بد و خراب و دروغگو، چطور آدم را می‌کشاند به جنگ با امام و... بارها همینجا نوشته ام که این داستان ها، داستان زندگی خود ماهاست. اغراق هم نمیکنم. ما و من درگیر وسوسه های ناتمام و تعلقات بی فرجام و دلبستگی های کور و طمع های آلوده و کراهت های ناگوار و زشتیِ عاداتِ ناباب هستیم. ما هم در بزنگاهها با طمع و جهالت و شهوت و...امام و دین و خوبی ها را خواهیم فروخت! مگر اینکه روی خودمان کار کنیم و اهل سلوک و تقوا و دیانت باشیم.

این کتاب اگرچه زاده ی تخیل نویسنده است( چون نمی‌دانم چنین آدمی در لشگر کوفه بوده یا نه؟) اما درس آموز و عبرت گرفتنی است. راجع به لقمه ی حلال، رضایت پدرومادر، همنشینی با رفقا و... داستان های جالبی در کتاب مذکور شده است.

  • حسن مجیدیان

گفت و گوهایی با سایه ام

دوشنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۶:۵۳ ق.ظ

من معتقدم حتی در میانه ی کارزارهای انتخاباتی و دنبال کردن لحظه ای اخبار و نظرسنجی ها، آن چه می‌تواند از ذهن ما گره گشایی کند و عقل ما را روشن، " کتاب" است. خاصه که در آن حرف های قوی و محکم و مبنایی هم پیدا شود. کتاب گفت و گوهایی با سایه ام که آخرین دیدگاه ها و مقالاتِ فیلسوفِ زمانه ی ما دکتر رضا داوری اردکانی است را آهسته و پیوسته در طی سه ماه خواندم. شبی چند ورق. ما به تحلیل ها و حرف های داخلِ جمع خودمان عادت کرده ایم و فراتر و وراتر از حرف های فروبسته و تکراری و تحلیل ها و داده های همیشگی خودمان را نمی‌بینیم و حتی می‌ترسیم که حرفِ نو به گوشمان بخورد. انگار دوست نداریم چُرت سنگین ما را کسی پاره کند! بهرحال برای دید مناسب در محیط غبارآلودمان و با این همه حرف و تحلیل و توئیت، به کلمات اساتید و راه رفته ها بشدت محتاجیم.گفت و گوهایی با سایه ام درباره ی فلسفه و سیاست، آینده‌ تفکر و آزادی، تاریخ و انسان، تاریخی بودن فهم و خرد، پیشرفت و توسعه نیافتگی و...بحث کرده است. کتاب را انتشارات روزگار نو منتشر کرده است. بخوانید ضرر نخواهید کرد.

  • حسن مجیدیان

فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسکری علیه السلام

سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۴۵ ق.ظ

 

روزی که این کتاب را خریدم ۱۴۰۲/۷/۲۶ بود و روزی که توفیق داشتم، مطالعه اش را تمام کنم امروز ۱۴۰۳/۳/۲۸ ، یعنی ۹ ماه! گاهی با حال خوب این کتاب را آهسته آهسته میچشیدم و لذت می‌بردم. بسیار عالی و نورانی است این کتاب. مخصوصا بخش کرامات و کلمات قصار حضرت. ان شاالله همه ی ما در کنار همه ی علایق مان برای مطالعه در زمینه های گوناگون، از معارف حقه ی اهل‌بیت علیهم السلام غافل نشویم که اصل حقیقت نزد آنهاست.

  • حسن مجیدیان

شب بازی

شنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۰۷ ق.ظ

خیلی رمان جالبی بود. درون مایه ای جنایی و پلیسی و در حال و هوای دهه شصت و هفتاد. شخصیت اصلی داستان یک قاضی جوان و البته متاهل و حتی انقلابی و کلی رفیق شهید از دست داده است که عاشق دختری در محله شان می‌شود. دختر جزء عوامل کروهگ منافقین و از سمپات های آن گروه است. در طول داستان قاضی جوان هم از ناحیه گروهک و آن دختر و هم از ناحیه ی خانواده ی همسر خودش و تشکیلات انقلاب وارد رابطه با مستانه( دختر جوان) می‌شود. دختر در شبی مرموز کشته می‌شود و.... حالا باید خودتان بخوانیدش. جالب است و مهیج. اما خواندن این کتاب، میانه ی این همه اولویت و کارهای مهم و مطالعات اصلی و در دل جریانات امروز جامعه و بحث انتخابات و...به چه دردی میخورد؟ خیلی بدرد می‌خورد انصافا! درس آدم شناسی است. جریان شناسی است. پیچیدگی آدم ها را نمایان می‌کند. همین آدم ِ سالمِ دیندارِ انقلابیِ کنار دستت هم می‌تواند غیر از آن باشد که خودش را نشان می‌دهد. خیلی آدم ها عجیبند! این رمان ها را بی اهمیت نبینید.

  • حسن مجیدیان

گاف فرهنگ

دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۳۰ ق.ظ

 

 

آقای زائری آدم ِ دغدغه مندی است. در گافِ فرهنگ هم دغدغه‌های آشکار و یا نهفته ای که به چشم ما و مدعیان فرهنگ نمی آید را قلمی کرده است. اگر چه برخی نوشته ها، متناسب با تحولات اجتماعی و رویداد های فرهنگی و یا اتفاقات حدود ده یا پانزده سال پیش، نگارش یافته است اما زاویه ی نگاه و موشکافی ها و روح حاکم بر نقدها به درد همین ایام هم می‌خورد. با دقت در برخی فرازها، شوربختانه باید اعتراف کرد که همان سیاست زدگی ها و هیجانات و جزم اندیشی های در حوزه ی وسیع و پردامنه ی فرهنگ و اجتماع و...تا همین روزها هم امتداد یافته است و هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد. من به دوستانی که در حوزه ی فرهنگ، نگاه کلان دارند و یا دوست دارند با مباحثِ مرتبط با مدیریت فرهنگی آشنا شوند، گاف فرهنگ را که نشر آرما منتشر کرده است را پیشنهاد میدهم. حرف ها رُک و پوست کنده و ساده و دوستانه است و دنبال چالش و هیاهو و دعوا هم نیست. کتاب یک مقدمه دارد و ده فصل و یک پیوست و مجموعا نزدیک به ۶۰ یادداشت با عناوین جالب و جذاب و تأمل زا .عناوینی همچون: سرگرم دغدغه‌های حقیر هستیم، پای خدا را وسط نکشیم، ما چگونه مامور به انجام وظیفه ایم، چرا نباید در مشهد کنسرت گذاشت، دیوار کوتاه مداحی، نوجوانِ فهمیده رهبر می‌شود، روحانیت باید برای این فریاد بزند، عزاداری محسنیه آری یا خیر،لشگر فرهنگی رهبر کجا هستند، به شهید حججی رحم کنید، نسل ما نسلِ بی تربیت و...

  • حسن مجیدیان

تاریخ فلسفه کاپلستون

شنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۵۲ ق.ظ

 

یک دوست خوب و فرهیخته ای برای شروع مطالعات فلسفی این کتاب را به من پیشنهاد داد. تاریخ فلسفه ای جامع برای فهم آنچه که در طول تاریخِ فلسفه بر سرِ آن آمده است. من این جلد را ۱۵ بهمن سال قبل شروع کردم و ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ تمامش کردم. مقید بودم که روزی چند صفحه با تامل بخوانم. هنوز هم توصیه ام به دوستانی که به هر دلیل فرصت مطالعه ندارند، همین روش است. مطالعه ی پیوسته و مداوم اما کوتاه. حتی روزی یک ربعِ ساعت. در بیانات رهبر انقلاب خواندم که ایشان گفته اند که من کتاب الاغانی ابوالفرج اصفهانی را که چندین جلد است بین ترددهای مشهد به تهران در ایام انقلاب خوانده ام. بهرحال برای آنها که دنبال فهم و خردی هستند، یا با آدم ها در محیط آموزشی و تربیتی و... سر و کار دارند، و خلاصه می‌خواهند خودشان تحلیل و بینش و جهانی فکری داشته باشند، خواندن فلسفه و متعاقب آن ، تفلسف و فهم فلسفی، لازم است.

 

  • حسن مجیدیان

همیشه مربی در پله ی سوم نشر

سه شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۳۴ ق.ظ

 

به گزارش مشرق، کتاب همیشه مربی که در بردارنده خاطرات و ناگفته هایی از سیره ی تربیتی و فرهنگی مربی شهید محمد عبدی است، توسط انتشارات شهید کاظمی برای سومین بار تجدید چاپ شد.

این کتاب که حاصل گفتگو با خانواده، دوستان و شاگردان شهید است تلاش دارد با اختصار و سادگی، روایت هایی از سلوک تربیتی و فعالیت های پر دامنه ی فرهنگی شهید عبدی را پیش روی مخاطبان بویژه مربیان تربیتی و آنها که دستی بر تربیت دانش آموزان و نوجوانان دارند، قرار دهد.

همیشه مربی که با تلاش حسن مجیدیان به رشته ی تحریر درآمده است دربردارنده ی سه فصل با عناوین "خدا کند همیشه جا برای دویدن باشد"، "خداوند مرا آفریده است برای معلمی و مربیگری" و "من مثل حضرت زهرا س شهید می‌شوم" می باشد.

شهید محمد عبدی در دهه ی ۷۰ در شرق تهران بویژه منطقه خاک سفید و تهرانپارس، از جمله مربیان فعال و با همتی بود که دغدغه ای والا و اهتمامی وافر به تربیت نسل نوجوان در سنگر مسجد و مدرسه داشت. آن معلم آگاه و مربی فهیم و بسیجی شهادت طلب، روز شانزدهم بهمن ۱۳۷۷ در عملیات تعقیب و گریز سوداگران مواد مخدر در منطقه ی بزمان شهرستان ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان با گلوله ی اشرار که به قلب مطهرش اصابت کرد، آسمانی شد و به شهادت که سالها دنبال آن بود، رسید.

 

 

  • حسن مجیدیان