حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۳۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادداشت های حسن مجیدیان» ثبت شده است

کتابخانه تربیتی مربی

سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۵۵ ق.ظ

 

 

مجموعه ی بسیار خوبی از موسسه مصباح الهدی. معرفی بیش از ۱۰۰ کتاب برای مربیان تربیتی. خیلی این سوال و دغدغه پیش می‌آید که مربیان چه کتابی بخوانند؟ این کتاب همین مساله را پوشش داده. البته خودِ این کتاب بدردبخور مطالعه نمی‌خورد. توضیحی است راجع به آن ۱۰۰ کتاب معرفی شده. ارزش تهیه و مراجعه و اطلاع از کتب معرفی شده را دارد.

  • حسن مجیدیان

کتاب آدم شویی

دوشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۳۷ ق.ظ

 

 

 

این کتابچه ی کوچک از انتشارات کتاب نیستان بسیار خواندنی بود. در همین متروسواری ها روزانه خواندمش. کتاب راجع به جانبازان شیمیایی، رنج کشنده و بی پایان جسم و روح آنها، فشار بر خانواده و حتی فروپاشی بعضی خانواده ها، فرصت طلبی عافیت طلب ها، بی توجهی مسندنشین ها به درد بچه رزمنده ها، اشاره به داستان کانال کمیل و شهادت غریبانه ی شهدا و.... اشارات و داستان های کوتاهی مثلِ فریاد سخت خیّنی ها، باور بفرمایید من قاتل پسرتان نیستم، سهم من از جنگ، فرمانده خط مقدم، آدم شویی و... را دارد. یک نگاه متفاوت و جسورانه به جنگ و عوارض بعد از آن. به خاطر برخی بی پروایی ها و اشاره به مشکلات خانواده ی جانبازان و حجمِ دردهای کتاب، مناسب برای بزرگسالان است. به نظرم از بهترین مجموعه ی داستان ها راجع به جنگ است.

  • حسن مجیدیان

کتاب حنانه شو

يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۲۷ ق.ظ

 

این همه کتاب میخوانیم که مثلا فضل و ادب و سوادی پیدا کنیم؛ اما هیچ کتابی به پایه ی کتاب هایی که از اهل‌ بیت علیهم السلام یا در رابطه با آنها باشد، نیست. خاصه اینکه به زبان هنر باشد،در بستر ادبیات و کلمات خوشایند باشد. کتاب حنانه شو را توصیه میکنم به نوجوان ها بدهید تا بخوانند. شک ندارم محبت و علاقه ی هر کسی به حضرت رسول اکرم ص دوچندان می‌شود. کتاب را انتشارات مسجد جمکران چاپ کرده و قیمتی هم ندارد. کم حجم است و یک ساعته خوانده می‌شود. اما داستان کتاب جالب و نو است. روایت هایی از زبان اشیاء راجع به پیامبر. از زبان درختی در کوچه. ماه در آسمان. سنگریزه های داخل حیاط. از زبان بتی کنار کعبه. از زبان کوهی در اطراف مکه و از زبان نخل خشکیده ای داخل حیاط مسجد که بعدها به ستون حنانه معروف شد. پیامبر به این نخلِ خشکیده تکیه می دادند و برای مردم صحبت می‌کردند. تا اینکه منبری برای حضرت ساختند. روزی که پیامبر برای اولین بار به سمت منبر رفتند، از این ستون خشکیده، ناله ی غم انگیزی از دوری پیامبر برخاست که همه را متعجب کرد. پیامبر مهربان به سمت نخل خشکیده آمد و دستی بر او کشید و فرمود:"آرام باش حنانه". حنانه در این جا به نظرم یعنی کسی که ناله ی غم انگیز سر می‌دهد. آن نخل خشکیده از آن روز شد ستون حنانه که لابد الان هم در مسجدالنبی ص هست. بهرحال کتاب شیرین و جالب است.و من شک ندارم که آن اشیاء در کنار پیامبر، حسابی جان داشتند و شعور. ولی چرا من از فراق و دوری رسول و امام و...حنانه نیستم؟!

  • حسن مجیدیان

کتاب ناگفته های جنگ

سه شنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۵۰ ق.ظ

خیلی خواندنی و عمیق بود. چه عجیب بوده شهید صیاد، یک ارتشی مومن و مخلص و مقاوم. به قول حاج قاسم: صیاد، سلمانِ ارتش ما بود. سرگردی که از دست بنی صدر دو درجه تشویقی گرفت و شد سرهنگ اما دوباره همان بنی صدر درجه اش را گرفت و سرگردش کرد. جالب است حضرت امام هم نظرش این بود که با صیاد مطابق قوانین برخورد شود. کار به آنجا می‌رسد که فرمانده ی جبهه ی کردستان از سرهنگی می‌رسد به سرگردی تعلیق شده از کار که حتی باید شنبه به شنبه خودش را به ستاد مشترک ارتش معرفی کند. اما با فرار بنی صدر حقانیت صیاد، روشن می‌شود و با قوت به جبهه ها بر می‌گردد. کتاب اطلاعاتی مستند و محکم از شروع غائله ی کردستان و نبرد با کومله و ضدانقلاب تا عملیات های مختلف در جنوب را از زبان شهید صیاد شیرازی، در بر دارد. صیاد بسیار محکم، معتقد، اهل معنویت، کارکشته در فنون نظامی و بسیار فعال و متحرک بوده. چیزی که امثال من شاید ۵۰ سال از چنین روحیاتی بدور و با آن بیگانه باشند. پیشنهاد میکنم پیام رهبر انقلاب برای شهادت شهید صیاد را مرور کنید. این را هم بگویم که یکی از نقاط برجسته ی کتاب، روح بلند، قاطعیت و دوراندیشی حضرت امام در طول مسائل جنگ است.

 

  • حسن مجیدیان

رمان ترکه های درخت آلبالو

يكشنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۲، ۰۸:۲۶ ق.ظ

ما خودمان رُمان خوبِ فارسی کم نداریم انصافا. نویسندگان ما فضای فرم و محتوایشان نزدیک به حال و هوای ما و تجربه ی زیسته ی ماست. خاصه ما در ادبیات پایداری و جنگ‌، آثار درخشان کم نداریم. مشتری پر و پاقرص و حرفه ای این کتاب ها هم رهبر عزیز است. ترکه های درخت آلبالو داستان سرهنگِ نظام شاهنشاهی است. به نام مدنی. بچه ی شاه عبدالعظیم و از یک خانواده ی اصیل و مومن. سرهنگ همزمان با انقلاب چون ارتشیِ شاه بوده دستگیر و زندانی میشود و حکم اعدام می‌گیرد. اما با پیگیری های همسرش و مساعدت رئیس زندان و نظر مساعد مقامات، به او فرصت می‌دهند که به کردستان برود و آن جا را سر و سامان دهد. سرهنگ میرود به کردستان و....

خواندنی، شیرین و البته پُر از غمِ مردمانِ مظلوم کردستان و وحشی گری و بی‌رحمی کومله ها و تجزیه طلب ها و ضدانقلاب است. رمان بر اساس مستندات نوشته شده به نظرم. لااقل بخش مربوط به کردستانش، مستندات حقیقی دارد. کتاب را انتشارات ِ اسم چاپ کرده است. از آقای اکبر خلیلی.

 

  • حسن مجیدیان

کتاب گل سیمین

شنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۲۰ ق.ظ

 

کتابی مختصر و خواندنی. خاطرات یکی از دختران قهرمان خرمشهر. خانم سهام طاقتی. آن هایی که مثل من، اسم خودشان را مَرد گذاشته اند، می توانند با خواندن این کتاب تا هرچه قدر که خواستند، خجالت بکشند و عرق شرم بریزند! یکی از دردآورترین صحنه های کتاب، مظلومیت و گمنامی شهدای خرمشهر در این کتاب است. چه بسیار آدم های عادی که در آن تجاوز اولیه به خرمشهر، شهید شدند و هیچ نام و نشانی از آنها نیست. هیچ نام و نشانی.

  • حسن مجیدیان

کتاب بکه

شنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۲۳ ق.ظ

در آستانه ی محرم ، بسیار کتاب خوب و دلنشینی است. داستان کربلا و نقش آفرینی حضرت امام زین العابدین علیه السلام. کتاب از حادثه ی کربلا و نقش آفرینی بنی اسد و زنان آن قوم در دفنِ پیکر شهید مظلوم کربلا آغاز می شود و به تناوب از زبان شخصیت های خوب و بدِ آن دوره ادامه پیدا می‌کند. برای آشنایی با حضرت سجاد علیه السلام به زبان داستان و رمان گونه، کتابی است عالی که من نظیرش را به یاد ندارم. نوجوان ها هم از خواندن آن لذت می برند و بهره می‌گیرند. کتاب را انتشارات کتاب نیستان چاپ کرده است. در طلیعه ی کتاب نوشته تقدیم به رئیس البکائین از ابتدای خلقت تا انتهایش؛ آدم علیه الرحمة یعقوب، فرزند اسحاق یوسف، معشوق زلیخا و سجاد، فرزند حسین که چهل سال بر پدرش گریست...

 

  • حسن مجیدیان

از چهل سالگی به بعد

سه شنبه, ۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۷:۰۸ ق.ظ

آدمها از چهل‌سالگی به بعد (اغلب) به مصرف کننده‌ی خود تبدیل می‌شوند. مصرف سرمایه‌های علمی، مهارتی، معنوی و... که در جوانی اندوخته‌اند. ما تا آخر عمر از میوه‌ی نهالی ارتزاق می‌کنیم که در دهه‌ی دوم و سوم زندگی کاشتیم. نهال‌های دیرهنگام بعدی غالبا نه بری دارند برای چشیدن نه سایه‌ای برای آسودن.

وحید یامین پور

 

 کاش نوجوان ها و رفقای جوان تر از ما گوش بگیرند این حرف ها رو...

  • حسن مجیدیان

مجموعه خرده مینا بر خاک

دوشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۱۰ ب.ظ

از مجموعه ی " خرده مینا بر خاک" این دو کتاب را هم ببینید. عرض کرده بودم که کوتاه و جمع جور است و خواندنش کارِ کمتر از یک ساعت. " ناز و نیاز" گزیده ای کوتاه و خواندنی از مقالات شمس تبریزی است. " داستان حسنک وزیر و نویسنده اش" هم اشاره ای به این موضوع از زبان ابوالفضل بیهقی دارد. خیلی هم آموزنده است. آدم ها و روحیات و منافع آنها را خوب روایت کرده است. این یکی برای نوجوانان هم خوب است. مقالات شمس اما همه فهم نیست. کتاب ها از سایت انتشارات کتاب نیستان قابل تهیه است و ارزان

  • حسن مجیدیان

گلستان خوانی برای کم حوصله ها

چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۲، ۰۶:۵۰ ق.ظ

 

این مجموعه ی " خرده مینا بر خاک" که دو جلدش را خدمت شما معرفی کردم؛ چون کوتاه و جمع و جور تدوین شده، خواندن شان زمان نمی برد. مثلا در یک ساعت می‌شود کتاب را تمام کرد. دفتر چهارم از این مجموعه،" گلستان خوانی برای کم حوصله ها" ست. شاهکار جناب سعدی علیه الرحمة. احتمالا در متون و کتاب های درسی مطالب گلستان را خوانده اید. حیف است آدم عمر بگذراند و گلستان سعدی را نخواند. من عمیقا معتقدم در ادب و رشد و شخصیت ما، کلمات سعدی موثر است. سعدی جهان دیده بود و دنیا را خوب گشته و حتی به بردگی و اسارت هم رفته! آدمِ دنیادیده ی حکیمِ خوش طبع را نباید کلمات و دغدغه هایش را شنید؟ سعدی البته بهترین غزل‌های عاشقانه را در میانِ سرآمدان ِ شعر و ادبِ ما دارد. بخوانید. ضرر نمی‌کنید. نوجوان ها هم این کتاب را اگر بخوانند، کیف می کنند. زحمت این گزیده ها با نویسنده ی خوب کشور آقای داوود غفارزادگان است و انتشار اثر از کتاب نیستان.

-هر چه زود برآید، دیر نپاید.

- اگر شب ها همه قدر بودی، شبِ قدر بی قدر بودی.

دوستی را که به عمری فراچنگ آرند. نشاید که به یک دم بیازارند. -

اول اندیشه وانگهی گفتار/ پای بست آمده است و پس دیوار.

- سرِ چشمه شاید گرفتن به پیل/چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل.

-تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد.

- زمین شوره سنبل بر نیارد/ در او تخم عمل ضایع مگردان.

- مورچگان را چو بود اتفاق/ شیر ژیان را بدرانند پوست.

- زنبورِ درشتِ بی مروت را گوی/ باری چو عسل نمی‌دهی، نیش مزن.

- گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم/ ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد.

-دوستی با پیلبانان یا مکن/ یا طلب کن خانه ای در خوردِ پیل.

  • حسن مجیدیان