حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۵۶ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۴ ثبت شده است

طالبان و ممنوعیت کتاب

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۴۶ ق.ظ

طالبان، آثار استاد صفایی و جلال آل‌احمد را هم ممنوع کرد

فهرست نویسنده‌های ممنوعه جدید در حکومت طالبان؛ از جلال آل‌احمد تا غلامحسین ساعدی هم ممنوع شد. لیست کتب و نویسنده‌های ایرانی ممنوعه در حکومت طالبان طولانی‌تر شده است. براساس اطلاعات رسیده در لیست جدید نام نویسندگانی مانند جبران خلیل جبران، علی صفایی حائری، علامه طباطبایی، محمدعلی جمالزاده، جلال آل احمد، غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری به چشم می‌خورد که کتاب‌های‌شان در افغانستان ممنوع شده. البته به گفته کتابفروشان هنوز لیست رسمی به آن‌ها اعلام نشده اما کتاب‌های این نویسندگان در بازدید‌های مکرر از کتابفروشی‌ها جمع‌آوری می‌شود.

  • حسن مجیدیان

ما و چالش کشنده‌ی زندگی اداری مدرن

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۴۴ ق.ظ

 

ما و چالش کشنده‌ی زندگی اداری مدرن

تأملی بر زمان و زنده‌گی

۱- لااقل بخشی از زندگی ما به «اداره» گره خورده است،‌ حتی اگر کارمند نباشیم. زندگی مدرن از سنخ سبک شرکت‌ها و اداره‌هاست. «زندگی اداری» ما را درگیر کرده است و «نظم» خاصی را به ما حکم می‌کند؛ می‌کِشد و می‌کُشد! اغلب ما فرزندی در مدرسه داریم یا خود دانشجوییم، اعضایی از خانواده در اداره شاغل‌اند، برای امور اداری و مالی به خدمات ادارات و بانک‌ها وابسته‌ایم و می‌خواهیم از مترو استفاده کنیم و هر یک از این‌ها نظم خاصی دارند، یعنی از ساعت مشخصی تا ساعت مشخصی فعال‌اند و لاغیر. پس ما هم باید خودمان را و زندگی‌مان را با آن هم‌آهنگ کنیم.

۲- تا جایی که این نظم روتین است، مشکل ظاهری خاصی پیش نمی‌آید؛ لازم است هماهنگ باشیم و تربیت ناشی از این نظم را بپذیریم. کمی زودتر یا دیرتر را به عنوان اقتضای این زندگی می‌پذیریم. مشکل اصلی‌ آنجاست که این نظم، با «طبیعت» و «سبکی از زندگی» ناهمخوان است یا ناهمخوان می‌شود؛ ناهمخوانی با طلوع و غروب آفتاب تا تغییر فصول و حال طبیعت (سرما و گرما و بارندگی و ...) و ناهمخوان بودن با اصول سبک زندگی ما مثل خانواده‌محوری یا مناسک دینی (اوقات نماز).

۳- چه‌بسا دولت تصمیم می‌گیرد که موقتاً تعطیل کنیم، زودتر بیاییم و برویم. اما حواسمان نیست که با یک سیستم مواجهیم. دستکاری هر بخش، بخش‌های دیگری را به هم می‌ریزد. پاسخ‌گویی، کارآمدی و بهره‌وری و خدمت‌رسانی دچار اختلال می‌شود و ... . نکته اما فقط این نیست؛ این نظم چیزهای دیگری را از اساس به هم ریخته است. مثالی را در نظر بگیریم: مادر شاغل هر روز باید خودش را در ساعت مشخص به اداره برساند و قریب به ۸ ساعت سر کار باشد. کودکش را چه کند؟ ناگزیر باید به کودکستان بسپارد. از چه ساعتی؟ پیش از ساعت موظفی حضور در محل کار! اگر ساعت کاری به دلایلی مثل مدیریت مصرف برق و گرما و ... تغییر کند، مادر باید خودش را این نظم جدید هماهنگ کند و کودک هم. اداره و وظایف او در آن تا کجا چنین شرایط و اقتضایی را بر می‌تابد؟ مادر و کودک و پدر فرصتی برای «زنده‌گی» دارند؟ خانواده و روش زندگی دینی چه می‌شود؟ این‌ها پرسش‌هایی است که این نظم روتین بدان التفات ندارد.

۴- در دوره گذار، اندیشیدن به تمهیداتی مثل «شناور شدن ساعت حضور مادران شاغل، تسهیل دورکاری، الکترونیکی‌سازی و ۷۲۴ شدن خدمات اداری» می‌تواند بخشی از دشواری‌ها و رنج‌های این سبک را کاهش دهد و حتماً هم باید چنین کرد، اما چنین راهکارهایی در اجرایی شدن با چالش جدی مواجه است و ضمن اینکه ریشه‌ای مسئله را حل نمی‌کند. «زمان» و «نظم» حاکم شده بر زندگی ما، نظم طبیعی و فطری زندگی ما را به هم می‌ریزد. باید طرحی نو در انداخت و اساسی‌تر به زندگی مدرن و اقتضائاتش فکر کرد.

 

 مجتبی همتی فر

  • حسن مجیدیان

معنای زندگی

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۴۲ ق.ظ

در مدرسه از من پرسیدند وقتی بزرگ شدی می خواهی چه (کاره) شوی،

پاسخ دادم: "خوشحال".

به من گفتند که سوال را درست متوجه نشده ای!

در جواب گفتم: شما زندگی را درست متوجه نشده اید.

 

جان لنون

  • حسن مجیدیان

نوش جان ظریف!

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۴۱ ق.ظ

محمدجواد ظریف بابت زحماتی که منتهی به برجام شد، ۱۰۰ سکه بهار آزادی پاداش گرفت. امروز ده سال بعد از آن توافق، نه حق غنی‌سازی ایران پذیرفته شده، نه اجازه نگهداری اورانیوم در داخل کشور به ما می‌دهند و نه حتی از تهدید نظامی تاسیسات هسته‌ای‌مان عقب می‌کشند. امروز، ده سال بعد از مذاکراتی که ظریف بابتش ۱۰۰ سکه بهار آزادی پاداش گرفت، هنوز داریم برای داشتن چیزهایی مذاکره می‌کنیم که قرار بود برجام بودنشان را تضمین کند. انگار زمان به عقب برگشته و ما دوباره سر خط هستیم. انگار هیچ کاری نشده. هیچ برجامی نبوده. یک چیز اما خیلی تغییر کرده. قیمت سکه. امروز ده سال بعد از برجام، قیمت یک سکه بهار آزادی ۷۱ میلیون تومان است. ضرب در ۱۰۰ اگر بکنیم می‌شود هفت میلیارد و صد میلیون تومان که خب نوش جانشان. امیرکبیر زمانه‌ بودن که شوخی نیست.

 علی اکبر آبکار

  • حسن مجیدیان

ماهی ها به دریا بر میگردند

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۴۰ ق.ظ

 

اگر می‌توانستم برای این کتاب مدیحه ی مفصلی حتی با اغراق و بزرگنمایی بنویسم؛ حتما این کار را می‌کردم. ولی کلمات من برای نمایاندنِ خوبی و عُلوِ این کتاب، کلماتی الکن و توسری خورده است. این کتاب که از حلاوت و مزه و شیرینی چیزی کم ندارد؛ نوعی درسِ زندگی و رسمِ جهاد و بهانه ای برای گریه های بی امان برای غزاوی های قهرمان است.

کتاب از زبان خانمی طوبی نام از اهالی فلسطین که میهمان ایران است؛ پنجره ای دیدنی به سلوک اهالی جهاد که جان و قلب و زبانشان گره خورده با قرآن و ایمان و صبر و مبارزه است؛ می گشاید. هرچه این پنجره وسیع تر است؛ حقارت ما مدعی ها و بی عمل ها هم نمایان تر است.

اگر می‌خواهید اندکی از رنجِ بزرگ و بزرگیِ رنج مردمان بزرگترین زندانِ بی سقف دنیا، توحش اسرائیل؛ سلوک مبارزان، ایمان ناب مردم فلسطین، آداب و رسوم و لباس و غذا و طایفه و درس و میهمانی و عزای آن مظلومان را فهم کنید؛ این کتاب مختصر و شیرین و گریه دار و البته کوتاه و مبتکرانه را بخوانید. نویسنده به خوبی از زبان زنِ همسایه ی اهل بمِ کرمانِ این خانواده ی غزه ای ، شما را به دنیای خاطرات طوبی و ابوحامدِ قهرمان می‌برد.

می‌خواهید بچه ها و نوجوانان تان از اسرائیل بیشتر بدشان بیاید؟ ماهی ها به دریا بر می‌گردند را بدهید دست شان!

دوباره آفرین به بچه های نشر شهید کاظمی.

  • حسن مجیدیان

جلد پنجم مجله ی مدام

دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۳۸ ق.ظ

 

اگر دوست داشتید، جلد پنجم مجله ی مدام را که قبلا چند شماره اش را معرفی کرده بودم، تهیه کنید و بخوانید. با ادبیات، هم جهان تان گشوده تر می شود و هم قوت بیان و قوت قلم پیدا می‌کنید. در جهانِ امروز، ادبیات را نمی‌شود انکار کرد. ادبیات، آدم ها و افکار و جهان ها و شخصیت ها را بهتر به ما می‌نمایاند. تنها که نمی‌شود زندگی کرد!

  • حسن مجیدیان

در انتظار مرام رفیق های قدیم

يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۰:۱۲ ق.ظ

 

 

این مورد را که اشاره می‌کنم خودم در آن ادعا ندارم! ولی مرام رفیق های قدیم؛ چه ناب بود. در آن زمان این رفتارها کیمیا بود. وقتی رفقا و بزرگترها می آمدند در خانه ی ما، مادرم می‌گفت: بیا با تو کار دارند. من سه برادر دیگر هم در خانه داشتم. میگفتم: از کجا میدانی دوستانِ من هستند؟ مادرم میگفت: سرشان پایین است! اصلا به من نگاه نمی‌کنند.

آن وقت ها این طور بود. شدت تخفظ و رعایت بچه بسیجی ها و هیئتی ها کولاک بود. کسی علاقه نداشت حتی اسم کوچک خواهر و همسر کسی را بداند، چه برسد به اینکه بخواهد نگاهی بیندازد! حالا اما کنجکاوی ها و سر و گوش جنباندن ها کم نیست متاسفانه! بعضی از ماها را اگر وِل کنی تا توی خانه ی رفیق و دوست و همکار را هم می‌خواهیم از نظر بگذرانیم و مطلع باشیم.

در انتظار مرام رفیق های قدیم نشسته ایم تا دوباره آن روزها و آن رفتارها از ما صادر شود. در کتابش هم اشاره کرده ام. محمدعبدی میگفت: از فلکه اول تهرانپارس تا فلکه ی دوم آن قدر سرم را انداختم پایین که چشمم به کسی نخورد که یکهو متوجه شدم، افتاده ام داخل جوی آب!!

چه سخت است باورِ این افسانه ها برای ما چشم و دل رها کرده ها!

  • حسن مجیدیان

زیارت نرفته ها

شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۵۷ ق.ظ

من آن قدر خوشحالم که حضرت آقای جوادی مشرف شده اند به عتبات. نمیدانم چرا؟ ولی گاهی در ذهنم بود که کاش این کهنسالان عالم و نورانی که عُمر در راه اهل بیت علیهم السلام صرف کرده اند، به آنجاها بروند. به حج بروند. رهبر انقلاب بویژه! ای کاش بشود.

  • حسن مجیدیان

نگاه رهبری به نسل جوان

شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۵۵ ق.ظ

 

به نسل جوان جامعه با چشم خوش‌بینی نگریسته و با این نگاه با آنان تعامل شود. بخش مهمّی از جوانان امروز با ضریب هوشی بالا، با وجود همه‌ی القائات مخرّبِ فکر و احساس دینی، وفادار به دین و مدافع آنند و بسیاری دیگر هم به‌هیچ‌رو با دین و انقلاب بر سر عناد نیستند. اقلّیّت بسیار اندکِ مُعرض از ظواهر دینی، حوزه را دچار تحلیل غیرواقع‌بینانه نکند.

 

رهبر انقلاب/ پیام به صدسالگی تاسیس حوزه علمیه قم

  • حسن مجیدیان

رفیق

شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۷:۵۴ ق.ظ

شبی که باران شدیدی می‌بارید،

پرویز شاپور از احمد شاملو پرسید: چرا اینقدر عجله داری؟!

شاملو گفت: می‌ترسم به آخرین اتوبوس نرسم.

شاپور گفت: من می‌رسونمت.

شاملو پرسید: مگه ماشین داری؟

شاپور گفت: نه،

اما چتر دارم!

  • حسن مجیدیان