بهت شهادت سید
شنبه, ۴ اسفند ۱۴۰۳، ۰۸:۰۹ ق.ظ
نیست از این کاروان دلخسته تر
ساربانا لحظه ای آهسته تر...
راست ش من فکر میکنم ما داغ سید و بهت بزرگ شهادت او را فرستاده ایم آن پسِ نهانخانه ی ذهن و قلبمان تا بعدا به آن فکر کنیم و بعدها در سوگ او بنشینیم. الان اصلا به هر دلیلی نمیخواهیم برویم سمت فهم و هضم این مسأله. مثل مادر شهیدی هستیم که هنوز به انتظارِ پسرِ مفقودش، خانه را آب و جارو میکند. ما و یا لااقل خودِ من در این مدت حسی گنگ و مبهم و ناباورانه از شهادت سید حسن نصرالله داشته ایم و من که دائم با خودم میگویم: باور نکن! مگر میشود نصرالله نباشد بین ما؟ چه بدانم! هنوز آدم نمیتواند حول و حوش این داستان، چیزی بگوید و بنویسد.