حفظ حیات فرهنگی
ما پا به سن گذاشته ها، حیات فرهنگی و تربیتی مان را از دست داده ایم متاسفانه. عموما بنا به دلایل و اقتضائاتی و شاید هم بی توفیقی یا که بی توجهی و بی عاری تبدیل شده ایم به کارمندانی خوب و منضبط. دور شده ایم از برکات کار فرهنگی و لطافت های بیشمارِ فعالیت تربیتی. روزگاری بود که هم و غم ما "بچه های مردم" و تربیت و رشد آنها بود. حالا حتی دستی از دور هم بر آتش نداریم. اما از لطف خدا و از توجه برخی دوستان، پای بی توفیقِ ما هم گاهی به جمع بچه های نوجوان و کانون ها و هیئات تربیتی و دانش آموزی باز میشود الحمدلله. دیروز در اردوگاه امام علی ع کرج، مهمان بچه های #نظر_آباد بودم. همان جا در جمع بچه های ابتدایی و راهنمایی متوجه شدم که چه دور و نابلدم از مواجهه با دهه هشتادی ها و نودی ها. بهرحال دو سه جلسه ای در جمع باصفایشان، کلماتی بلغور کردم برایشان. حضور بی فایده ی من برای آنها را خدا ببخشاید. اما از نفس پاک بچه ها و از همت و دغدغه و بلند نظری بزرگترها و مربیان جمع خوشم آمد و بهره بردم و غبطه خوردم. ممنون از دوست خوبم طلبه ی فاضل آقای میرسلیمی که مرا به جمع خوب بچه های نظرآباد دعوت کرد.