کتاب نخریدن
سلام نمایشگاه کتاب رفتن کاری است بیهوده و شاید هم احمقانه. وقتی گند زده اند به قیمت کاغذ و ناشرِ بیچاره کتاب را صفحه ای میفروشد؛ شما یا باید خیلی پولدار باشی و یا مغز خر خورده باشی که کتاب بخری. و اِلا ما دانشجو و طلبه های آس و پاس را چه به خرید کتاب؟ آقایانِ حرافِ دولتِ کنونی، بعد از خانه و ماشین که برای ماها رویا و آرزوی دست نیافتنی شد؛ کتاب را هم دارند خواب و رویا میکنند برایمان. با جیبِ خالی و بنِ کتابِ بی مایه که چس مثقال ارزش ندارد؛ نمایشگاه کتاب رفتن صفایی ندارد و بلکه حسرت زا و اعصاب خردکن هم هست. لذا من که توصیه نمیکنم. و خودم هم اگر دعوتی و کاری باشد؛ شاید به احترام دوستان چند ساعتی بروم. پارسال هم فقط به دعوت دوستانِ خوبِ انتشارات شهید کاظمی رفتم. پارسال هم همین طور قیمت ها گند و حال بهم زن و تاسف آور بود. اصلا کتاب به چه دردی میخورد؟ آن همه آدمِ کتاب خوانِ بدبخت سراغ دارم که کسی تف توی صورتشان نمی اندازد! اما اگر یک احمقِ خوشگل باشی؛ می میرند برایت... بگذریم! این متن هم برای آن دسته از دوستانی که از این بی نوا، معرفی کتاب خواسته بودند...
یه جورایی بهتر
مطمئنم کتاب خوندن این روزها پر رونق تره
قدر پیدا می کنه کتاب وقتی قیمت پیدا کنه