عملیات نجات
این روزها هر گاه که نظر میکنم به فضای #فرهنگ و #هنر کشور، با فسردگی و دلمردگی شگفتی مواجه میشوم که چشمانداز آینده را برایم مهآلود و مبهم میکند. و این آسیبی نیست که ما بخواهیم یا حتی بتوانیم با آن کنار بیاییم. اگر نجنبیم و مناسبات با اهل فکر و فرهنگ و هنر و فرهیختگان را اصلاح نکنیم، دور نیست که #چراغ_هنر و تولید فرهنگ در ایران #خاموش گردد. این وضعیت یعنی که ما در آستاتهی یک #باخت بزرگیم؛ یعنی که با کوتهنظری و با در نظر گرفتن مصالح کوچک و روزمره، و صد البته #سیاست_جناحی، یک قدرت بزرگ بازدارنده را به مسلخ بردهایم و دست خود را از ابزاری نجاتبخش خالی کردهایم. هنرمندان اگر مجال نیابند، و اهل فکر اگر افسرده باشند، و مجامع هنری و ادبی اگر تعطیل شوند، رمق از جسم مُلک و ملت خواهد رفت. امیدوارم تا دیرنشده سیاستگذاران فکری برای این احوال ناامیدکننده داشته باشند، و عملیات نجات را آغاز کنند. اولین قدم هم برداشتن عینک سیاستزدگی از چشمان متولیان امر است. تا این معظل پابرجاست، ما جان نخواهیم گرفت در این زمین. نویسنده و هنرمند را اگر پیرو ببینیم، و بخواهیم، علیه فلسفهی وجودشان و ماهیتشان اقدام کردهایم. این یعنی که بعد از آن، با هرچه و هرکس که کار کنیم، مطمئنا با #هنرمند و #نویسنده_اصیل و #پیشرو کار نکردهایم. پس درجا خواهیم زد، و بعد که از پیشروی مایوس شدیم، عقبگرد خواهیم کرد.