حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

یادداشت های حسن مجیدیان

حا.میم

نوشتن را دوست دارم همین!

بایگانی

۳۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادداشت های حسن مجیدیان» ثبت شده است

گاف فرهنگ

دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۳۰ ق.ظ

 

 

آقای زائری آدم ِ دغدغه مندی است. در گافِ فرهنگ هم دغدغه‌های آشکار و یا نهفته ای که به چشم ما و مدعیان فرهنگ نمی آید را قلمی کرده است. اگر چه برخی نوشته ها، متناسب با تحولات اجتماعی و رویداد های فرهنگی و یا اتفاقات حدود ده یا پانزده سال پیش، نگارش یافته است اما زاویه ی نگاه و موشکافی ها و روح حاکم بر نقدها به درد همین ایام هم می‌خورد. با دقت در برخی فرازها، شوربختانه باید اعتراف کرد که همان سیاست زدگی ها و هیجانات و جزم اندیشی های در حوزه ی وسیع و پردامنه ی فرهنگ و اجتماع و...تا همین روزها هم امتداد یافته است و هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد. من به دوستانی که در حوزه ی فرهنگ، نگاه کلان دارند و یا دوست دارند با مباحثِ مرتبط با مدیریت فرهنگی آشنا شوند، گاف فرهنگ را که نشر آرما منتشر کرده است را پیشنهاد میدهم. حرف ها رُک و پوست کنده و ساده و دوستانه است و دنبال چالش و هیاهو و دعوا هم نیست. کتاب یک مقدمه دارد و ده فصل و یک پیوست و مجموعا نزدیک به ۶۰ یادداشت با عناوین جالب و جذاب و تأمل زا .عناوینی همچون: سرگرم دغدغه‌های حقیر هستیم، پای خدا را وسط نکشیم، ما چگونه مامور به انجام وظیفه ایم، چرا نباید در مشهد کنسرت گذاشت، دیوار کوتاه مداحی، نوجوانِ فهمیده رهبر می‌شود، روحانیت باید برای این فریاد بزند، عزاداری محسنیه آری یا خیر،لشگر فرهنگی رهبر کجا هستند، به شهید حججی رحم کنید، نسل ما نسلِ بی تربیت و...

  • حسن مجیدیان

سقراط اجتماعی

شنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۵۴ ق.ظ

 

سقراط یکی از فیلسوفان باستان است. زندگی ساده و فقیرانه‌ای داشت. برهنه‌پا بود. سیرت را بر صورت و معنا را بر ماده ترجیح می‌داد. او در روزگار سوفسطائیان می‌زیست که ابدال جدال بودند و دشمنان حقیقت؛ یعنی دورزنندگان منطق و استدلال. وجود، ظهور و شکوفایی خردگرایی در چنین زمانه‌ای، هم عجیب بود هم غریب. سقراط انسان عجیب و غریب عصر شکاکیت بود. اگر از میان هزاره‌ها بیرون بیاییم و پا بگذاریم در خیابان‌های دنیای سرمایه‌داری، شاید بدون هیچ زحمت و جستجویی غرور بی‌اندازه و تجمل بی‌حد بشر را ببینیم. خوش دارم در این دنیای آزاد و آزادی، اسم روزگارمان را بگذارم عصر دک‌وپز و فیس‌وافاده. روزگاری که صورت بر سیرت و ماده بر معنا ترجیح دارد. زمانه‌ی منم منم‌های بی‌توقف. دوران خوشگل‌ها، مدها، آسمان‌خراش‌ها، جلوه‌ها و زرق و برق‌ها و زیست‌های اینستاگرامی. سر سال و ماه که می‌شود آرایشی و بهداشتی سود سرشار می‌کند و کتاب‌فروش، ضرر بسیار. هر اندازه دارندگی، چند برابرش، برازندگی. زیر و روی پوست این جهان‌کده هر چه بیشتر بگردی چشم و دل‌هایی را می‌بینی که هرگز سیر نمی‌شوند. حتی در دنیای سیاستمداران و رهبران فکری و فرهنگی جهان. سواد را هم برای مهارت و مدرک می‌خواهند. آن‌ را برای پول. پول را برای قدرت. قدرت را برای سلطه. سلطه را هم برای خودخواهی و کامجویی با حالت‌های متنوع ناتمام. ساختار رایج و شناخته‌شده در جهان حکم‌رانی از هر نوع آن تعلق خاطر عمیق و عجیبی دارد به جلال و جبروت و جلوه و تجمل. تولد انقلاب اسلامی ایران در میان تب فرزندآوری دنیای مایه‌تیله‌داری اتفاق افتاد. شوریدن پابرهنگان معناگرا بود بر جادوگران اشرافیت ظاهرگرا. از منظر حدوث، گویا سقراط بار دیگر پا به دنیا گذاشته است. از جهت بقا اما با امام خردگرایان فرق دارد. این‌بار نه در اندام یک شخص یونانی‌زاده؛ بلکه در قامت جامعه‌ی ایرانی‌تبار. سوفسطائیان، استاد افلاطون را یک بار جام شوکران خوراندند و او را کشتند. اتوکشیده‌های ادکلن به‌دست هر روز و هربار جامی تازه از زهر در کام انقلاب پابرهنگان فرزانه می‌ریزند و هر بار البته که او را نمی‌کشند؛ بلکه زنده‌تر می‌شود و شیرانه‌تر می‌خروشد. گویا نسخه «سقراط اجتماعی» با نمونه‌ی فردی آن فرق دارد. نه اینکه اعجازی در کار باشد یا جادو‌جنبل و شعبده؛ سقراط در ساخت و ساحت ایران پادزهری دارد به نام «ورود فضیلت‌های اخلاقی در جهان سیاست‌ورزی». برجسته‌ترین این فضائل، قرابت، مجالست و یکی‌شدن رهبران سیاسی با برهنه‌پاترین افراد جامعه است. کاری که در نقطه‌ی مقابل، با برچسب پوپولیست و عوام‌فریبی با آن مقابله و مبارزه می‌کنند. انقلاب اسلامی برای عصر «انسان گرگ انسان» پدیده‌ای غریب، عجیب و ناهمخوان به حساب می‌آید. سقراط اجتماعی ایرانی‌تبار با آموزه‌هایی همچون«کارگزار خدمت‌گزار» و «انسان فرشته‌ی انسان» جهان دک‌وپز را با چالش‌های جدی و شکننده‌ای روبرو کرده است.

سعید احمدی

  • حسن مجیدیان

تاریخ فلسفه کاپلستون

شنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۵۲ ق.ظ

 

یک دوست خوب و فرهیخته ای برای شروع مطالعات فلسفی این کتاب را به من پیشنهاد داد. تاریخ فلسفه ای جامع برای فهم آنچه که در طول تاریخِ فلسفه بر سرِ آن آمده است. من این جلد را ۱۵ بهمن سال قبل شروع کردم و ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ تمامش کردم. مقید بودم که روزی چند صفحه با تامل بخوانم. هنوز هم توصیه ام به دوستانی که به هر دلیل فرصت مطالعه ندارند، همین روش است. مطالعه ی پیوسته و مداوم اما کوتاه. حتی روزی یک ربعِ ساعت. در بیانات رهبر انقلاب خواندم که ایشان گفته اند که من کتاب الاغانی ابوالفرج اصفهانی را که چندین جلد است بین ترددهای مشهد به تهران در ایام انقلاب خوانده ام. بهرحال برای آنها که دنبال فهم و خردی هستند، یا با آدم ها در محیط آموزشی و تربیتی و... سر و کار دارند، و خلاصه می‌خواهند خودشان تحلیل و بینش و جهانی فکری داشته باشند، خواندن فلسفه و متعاقب آن ، تفلسف و فهم فلسفی، لازم است.

 

  • حسن مجیدیان

همیشه مربی در پله ی سوم نشر

سه شنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۳۴ ق.ظ

 

به گزارش مشرق، کتاب همیشه مربی که در بردارنده خاطرات و ناگفته هایی از سیره ی تربیتی و فرهنگی مربی شهید محمد عبدی است، توسط انتشارات شهید کاظمی برای سومین بار تجدید چاپ شد.

این کتاب که حاصل گفتگو با خانواده، دوستان و شاگردان شهید است تلاش دارد با اختصار و سادگی، روایت هایی از سلوک تربیتی و فعالیت های پر دامنه ی فرهنگی شهید عبدی را پیش روی مخاطبان بویژه مربیان تربیتی و آنها که دستی بر تربیت دانش آموزان و نوجوانان دارند، قرار دهد.

همیشه مربی که با تلاش حسن مجیدیان به رشته ی تحریر درآمده است دربردارنده ی سه فصل با عناوین "خدا کند همیشه جا برای دویدن باشد"، "خداوند مرا آفریده است برای معلمی و مربیگری" و "من مثل حضرت زهرا س شهید می‌شوم" می باشد.

شهید محمد عبدی در دهه ی ۷۰ در شرق تهران بویژه منطقه خاک سفید و تهرانپارس، از جمله مربیان فعال و با همتی بود که دغدغه ای والا و اهتمامی وافر به تربیت نسل نوجوان در سنگر مسجد و مدرسه داشت. آن معلم آگاه و مربی فهیم و بسیجی شهادت طلب، روز شانزدهم بهمن ۱۳۷۷ در عملیات تعقیب و گریز سوداگران مواد مخدر در منطقه ی بزمان شهرستان ایرانشهر استان سیستان و بلوچستان با گلوله ی اشرار که به قلب مطهرش اصابت کرد، آسمانی شد و به شهادت که سالها دنبال آن بود، رسید.

 

 

  • حسن مجیدیان

رمان غمسوزی

دوشنبه, ۷ خرداد ۱۴۰۳، ۰۸:۱۳ ق.ظ

 

این رمان، کارِ خوب و استخوان دار و تحسین شده ای است که بیشتر بدرد بزرگترها و متاهل ها می‌خورد و راهی به دنیای کوچک ترها ندارد. داستان با درون‌مایه ی فلسفی و سنتی و دینی خودش، رنجِ همیشگی زندگی را که برای ما و همراه و همزاد ماست و کش و قوس ها و امید و تردیدهای پایان ناپذیرمان را نشان می‌دهد. شرح این که داستان این کتاب از چه قرار است بماند تا خودتان بخوانید و کیف کنید. اما اگر در رنج مانده اید و حرکتی ندارید و در عشق و زندگی و تأهل و زیست اجتماعی دچار یاس و تردید و بحران هستید و اگر دانشجو یا طلبه اید و یا اگر عشقی و معشوقی دارید و خدای نکرده به فکر جدایی و فراق هستید و یا دنبال کنندگان و عاشق هایی دارید، حتی اگر اهل عرفان و فلسفه اید و...این کتاب، احتمالا کلیدک هایی برای گشودن قفل های زندگی مان و جواب برخی شبهاتِ لانه کرده در ذهن و جانمان را دارد و حال خوب کن است و در لابلای کلماتش، معارف و گشایش های خوبی دارد. برای من این کتاب از بهترین ها بود. کتاب را انتشارات شهرستان ادب چاپ کرده است. آخرِ کتاب صفحه آخر، یک جمله ی مستند از خانم صدیقه ی طاهره سلام الله علیها خطاب به آقا امیرالمومنین علی علیه السلام آمده که شاهکار است. اصلِ معناست. حاقِّ ولایت است. جانمایه ی حیات آن دو معصومِ بی همتاست. همان جمله، گمشده ی ما مردها و البته زن هاست

  • حسن مجیدیان

سید شهیدان خدمت

سه شنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۳۸ ق.ظ

 

 

در پیچ و خم عشق، همیشه سفری هست

خون دل و ردّ قدم رهگذری هست

 

گفتی: جگر شیر ندارید، نیایید

گفتی: که در این راه، همیشه خطری هست

 

شرم است در آسایش و از پای نشستن

جُرم است زمینگیری، اگر بال و پری هست

 

از من اثری نیست که جامانده‌ام اما

هر جا که نظر می‌کنم از تو اثری هست

 

تو رفتی و گفتی که شرف، مرز ندارد

این سو در اگر بسته شد، آن سو که دری هست

 

  در راه تو، وقتی پدری باز نگردد

در بردن میراث تفنگش، پسری هست...

  • حسن مجیدیان

کتاب نخریدن

شنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۶:۱۴ ق.ظ

 

سلام نمایشگاه کتاب رفتن کاری است بیهوده و شاید هم احمقانه. وقتی گند زده اند به قیمت کاغذ و ناشرِ بیچاره کتاب را صفحه ای می‌فروشد؛ شما یا باید خیلی پولدار باشی و یا مغز خر خورده باشی که کتاب بخری. و اِلا ما دانشجو و طلبه های آس و پاس را چه به خرید کتاب؟ آقایانِ حرافِ دولتِ کنونی، بعد از خانه و ماشین که برای ماها رویا و آرزوی دست نیافتنی شد؛ کتاب را هم دارند خواب و رویا میکنند برایمان. با جیبِ خالی و بنِ کتابِ بی مایه که چس مثقال ارزش ندارد؛ نمایشگاه کتاب رفتن صفایی ندارد و بلکه حسرت زا و اعصاب خردکن هم هست. لذا من که توصیه نمیکنم. و خودم هم اگر دعوتی و کاری باشد؛ شاید به احترام دوستان چند ساعتی بروم. پارسال هم فقط به دعوت دوستانِ خوبِ انتشارات شهید کاظمی رفتم. پارسال هم همین طور قیمت ها گند و حال بهم زن و تاسف آور بود. اصلا کتاب به چه دردی میخورد؟ آن همه آدمِ کتاب خوانِ بدبخت سراغ دارم که کسی تف توی صورتشان نمی اندازد! اما اگر یک احمقِ خوشگل باشی؛ می میرند برایت... بگذریم! این متن هم برای آن دسته از دوستانی که از این بی نوا، معرفی کتاب خواسته بودند...

  • حسن مجیدیان

اتاق شماره 6

شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۷:۴۷ ق.ظ

 

 

 

این یک رمان معروف روسی است. اثر آنتوان چخوف. کاری کوتاه اما درس آموز. پزشکی که مسئول رسیدگی به بیماران روانی است، خودش به مرور روانی و وسواسی می‌شود و خودکشی می‌کند. اما به همین راحتی؟ نه! بلکه این اطرافیان و آشنایان هستند که با نحوه ی برخورد و تلقین ها و اظهارنظرهای بیجا و خودخواهی ها و منفعت پرستی ها و... دکتر را به مرز جنون و بعد هم به دامن خودکشی می اندازند. این واقعیت تلخی است. ما هم خیلی ها را با همین سوءرفتار و خودخواهی و نفهمی و خریت خودمان کشته ایم و نابود کرده ایم و یا دیوانه و بیچاره شان کرده ایم. فرقی هم ندارد. مدیر کارمندش را، معلم شاگردش را، همسران همدیگر را، والدین بچه ها را و بچه ها آنها را، مسئولین مردم را وووو خلاصه این کتاب را اگر بخوانید بد نیست. بلکه کمی متوجه شویم و کمتر آدم بکُشیم.

  • حسن مجیدیان

کتاب آقاسیدعلی

چهارشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۶:۲۰ ق.ظ

این کتاب شرح احوالات و بیشتر شرحِ پیوستن شاگردان سلوکی و معرفتی به مرامِ عرفانیِ عارف نامدار آیت الله سیدعلی قاضی است. یک جزوه ی مختصر و مفید و البته پر از نکات عرفانی و سلوکی. راجع به مرحوم آقای بهجت و علامه طباطبایی، مطالب کوتاه اما جالبی در کتاب آمده. برای ماها که دور از هرگونه سیر و سلوکی هستیم، این دست کتاب ها بیش از آن که تلنگری برای حرکت باشد؛ تازیانه ی حسرت و ندامت است بر وجودمان.

 

  • حسن مجیدیان

کتاب محمد

شنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۳، ۱۲:۵۹ ب.ظ

شب ها با این کتابِ شیرین مأنوس بودم. گزارشی از حیات جاویدان و شگفت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از زبان یک محقق غربی و بر پایه ی منابع قدیمیِ اهل سنت. روایاتی واقعا خواندنی و جزئیاتی جالب از گفتار و رفتار پیامبر عزیز و ذکر نام افرادی که از زندگی آنان در کنار پیامبر، کمتر خبری داریم. گر چه کتاب خیلی خواندنی و جالب است؛ اما وقتی پایه ی روایت، منابع اهل سنت باشد؛ طبیعی که آن آقایان اولی و دومی و سومی و دخترانشان، حجم قابل توجهی از کتاب را پُر می‌کنند و می‌شوند محبوبِ رسول. اما شگفتا که نامی کمرنگ از امیرالمومنین علی و صدیقه ی طاهره سلام الله علیهما را در کتاب می‌بینیم. شگفتا که از صفحات درخشان عملکرد علی و از محبوبیت و جایگاه بی بدیل فاطمه در این کتاب خبری نیست. تو گویی اصلا علی بن ابیطالبی در تاریخ اسلام نداشته ایم! و شگفتا که پیامبر، اولی را چقدر دوست داشته و ستایش ش میکرده و برای دخترِ کم سن و سال اما زبان دارِ او دلش غنج می‌رفته!! بابا عجب پیامبری داشتیم و خبر نداشتیم! چقدر مظلوم بوده مولا.چقدر غریب بوده فاطمه. اما بهرحال مطالب مربوط به سیره و اخلاق و غزوات و تدبیرهای پیامبر،عموما خواندنی و تامل کردنی است و خواندنش شیرین است و قلم هم قوی و داستانی. اگر دوست داشتید راجع به سیره پیامبر اسلام، از منابع اهل سنت، اطلاعات کسب کنید، این کتاب گزینه ی مناسبی است. اما اگر دلِ خوشی از آن منابع ندارید، خب نخوانیدش. چون حال تان خوب نمی‌شود.

  • حسن مجیدیان