معنای مربی بودن
مربی بودن یک وظیفه ساده نیست. یک جستوجوست؛ جستوجویی بیپایان برای کشف انسانها، شهید عبدی این جستوجو را به خون خود کشیده بود. برای او، مربی بودن چیزی بیشتر از انتقال دانش بود؛ مربی بودن برایش یعنی نشان دادن راهی که هر فرد در دل خود بیابد، شکوفا شود، و به بهترین نسخه خودش تبدیل شود. او باور داشت که در دل هر نوجوان یک دنیا نهفته است، و مربی فقط باید این دنیا را ببیند و به آن شکل دهد. کار مربی یعنی به آتش کشیدن دلها، نه فقط آموزش مغزها. محمد عبدی همیشه میگفت که مربی باید از جایی عمیقتر از ذهن به انسانها نگاه کند. او میدانست که در هر گام، در هر کلمه، حتی در هر سکوت، باید حقیقتی را به دیگران منتقل کند. مربی بودن یعنی یادآوری این که انسانها میتوانند به چیزی بزرگتر از آنچه که فکر میکنند دست پیدا کنند، در هر برخورد، در هر حرکت، در هر نگاه. کتاب «همیشه مربی»، نوشته حسن مجیدیان، فرصتی است برای درک عمیقتر این فلسفه تربیتی. این کتاب فقط روایت زندگی شهید عبدی نیست؛ بلکه نقشهراهی است برای کسانی که میخواهند در مسیر مربیگری گام بردارند، کسانی که به دنبال چیزی فراتر از آموزش صرف هستند. «همیشه مربی»، یادآوری است که مربی بودن یک مسیر است، یک راه که هیچوقت تمام نمیشود.
سیدعلی فلاح میرموسوی